تاریخ ایران
سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, :: 13:58 ::  نويسنده : پیمان

«منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نيرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.»
به گزارش ايسنا، اين عبارت ها بخشي از متن منشور حقوق بشر کوروش است که توسط شاهرخ رزمجو از بخش خاورميانه موزه بريتانيا، از خط اصلي بابلي به فارسي ترجمه و در سايت اين موزه قرار گرفته است. در اين ترجمه، متن دو قطعه تازه پيداشده در موزه بريتانيا نيز وجود دارد و بخش هايي که درون   هستند، از روي متن دو قطعه نويافته ترجمه شده است.  متن کامل ترجمه منشور کوروش به زبان فارسي به اين شرح است:
1) ]آن هنگام که ............. مردو[ک، پادشاه همه آسمان ها و زمين، کسي که ....، ... که با ...يش سرزمين هاي دشمنانش (؟) را لگدکوب مي کند 
2) ]..................[ با دانايي گسترده، ... کسي که گوشه هاي جهان را زير نظر دارد،  3) ]..................[ ...فرزند ارشد ]او[ (= بلشزر، فرومايه اي) به سروري سرزمينش گمارده شد،  4) ]..................[ ]اما[ او ]فرمانروايي؟ سا[ختگي بر آنان قرار داد،  5) نمونه اي ساختگي از اسگيل سا]خت و[ ............... براي (شهر) اور و ديگر جايگاه هاي مقدس ]فرستاد؟[
6) آيين هايي که شايسته آنان (خدايان/پرستشگاه ها) نبود. پيشکشي  ]هايي ناپاک[  ................... گستاخانه ]...[ هر روز ياوه سرايي مي کرد و ]اها[ نت آميز 7) (او) پيشکشي هاي روزانه را باز داشت. او در ]آيين ها دست برد و[ ................ درون پرستشگاه ها برقرار ]کرد[. در انديشه اش به ترس از مردوک  شاه خدايان  پايان داد.  8) هر روز به شهرش (= شهر مردوک) بدي روا مي داشت. ............. همه مردما]نش را ...[ (= مردمان مردوک) را با يوغي رها نشدني به نابودي کشاند.  9) انليل خدايان (= مردوک)، از شکوه ايشان بسيار خشمگين شد، و ............ قلمرو آنان. خداياني که درون آن ها مي زيستند محراب هاي شان را رها کردند،  10) خشمگين از اين که او (= نبونئيد) (آنان را) (= خدايان غير بابلي) به شوانه (= بابل) وارد کرده بود. ]دل[ مردوک بلند ]پايه، انليل خدايان[ برحم آمد ... (او) بر همه زيستگاه هايي که جايگاه هاي مقدس شان ويران گشته بود  11) و مردم سرزمين سومر و اکد که هم چون کالبد مردگان شده بودند، انديشه کرد (و) بر آنان رحم آورد. او همه سرزمين ها را جست  و بررسي کرد،  12) شاهي دادگر را جست وجو کرد که دل خواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت، و او را به نام خواند، (و) شهرياري او بر همگان را به آواي بلند اعلام کرد.  13) او (= مردوک) سرزمين گوتي (و) همه سپاهيان مادي را در برابر پاهاي او (= کوروش) به کرنش درآورد و همه مردمان سرسياه (= عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (= کوروش) سپرده بود،  14) به دادگري و راستي شباني کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورنده مردمانش است، به کارهاي نيک او (= کوروش) و دل راستينش به شادي نگريست 15) (و) او را فرمان داد تا بسوي شهرش (= شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت (تا) راه تينتير (= بابل) را در پيش گيرد، و، هم چون دوست و همراهي در کنارش گام برداشت.  16) سپاهيان گسترده اش که شمارشان هم چون آب يک رودخانه شمردني نبود، پوشيده در جنگ افزار ها در کنارش روان بودند.  17) (مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شوانه (= بابل) وارد کرد. او شهرش، بابل را از سختي رهانيد. او (= مردوک) نبونئيد، شاهي را که از او نمي هراسيد، در دستش (= دست کوروش) نهاد.  18) همه مردم تينتير (= بابل)، تمامي سرزمين هاي سومر و اکد، بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهايش بوسه زدند، از پادشاهي او شادمان گشتند (و) چهره هاي شان درخشان شد.  19) (مردوک) سروري که با ياري اش به مردگان زندگي بخشيد (و) آن که همه را از سختي و دشواري رهانيد، آنان او را به شادي ستايش کردند و نامش را ستودند.  20) منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نيرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.  21) پسر کمبوجيه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، شا]ه شهر[ انشان، از نسل چيش پيش، شاه بزرگ، شاه شهرانشان.  22) دودمان جاودانه پادشاهي که (خدايان) بل و نبو فرمانرواييش را دوست دارند (و) پادشاهي او را با دلي شاد ياد مي کنند. آنگاه که با آشتي به در]ون[ بابل آمدم،  23) جايگاه سروري (خود) را با جشن و شادماني در کاخ شاهي برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشاده کسي که بابل را دوست دارد، ]هم چون سرنو[شتم به من ]بخشيد[ (و) من هر روز ترسنده در پي نيايش او بودم.  24) سپاهيان گسترده ام با آرامش درون بابل گام برمي داشتند. نگذاشتم کسي در همه ]سومر و[ اکد هراس آفرين باشد.  25) در پي امنيت ]شهر[ بابل و همه جايگاه هاي مقدسش بودم. براي مردم بابل .................. که برخلاف خوا]ست خدايان[ يوغي بر آنان نهاده بود که شايسته شان نبود،  26) خستگي هاي شان را تسکين دادم (و) از بندها (؟) رهاي شان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار ]نيک من[ شادمان گشت (و)  27) به من کوروش، شاهي که از او مي ترسد و کمبوجيه پسر تني ]ام و به[ همه سپاهيانم،  28) برکتي نيکو ارزاني داشت. بگذار ما با شادي در برابرش باشيم، در آرامش. به ]فرمان[ والايش، همه شاهاني که بر تخت نشسته اند، 29) از هر گوشه (جهان)، از درياي بالا تا درياي پايين، آنان که در سرزمين هاي دور دست مي زيند، (و) همه شاهان سرزمين امورو که در چادرها زندگي مي کنند، همه آنان،  30) باج سنگين شان را به شوانه (بابل) آوردند و بر پاهايم بوسه زدند. از ]شوانه = بابل[ تا شهر آشور و شوش،  31) اکد، سرزمين اشنونه، زمبن، شهر متورنو، در، تا مرز گوتي، جا]يگاه هاي مقدس آن سو[ي دجله که از ديرباز محراب هاي شان ويران شده بود، 
32) خداياني را که درون آن ها ساکن بودند، به جايگاه هاي شان بازگرداندم و (آنان را) در جايگاه ابدي خودشان نهادم. همه مردمان آنان (= آن خدايان) را گرد آوردم و به سکونتگاه هاي شان بازگرداندم و  33) خدايان سرزمين سومر و اکد را که نبونئيد  در ميان خشم سرور خدايان  به شوانه (= بابل) آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت  34) به جايگاه شان بازگرداندم، جايگاهي که دل شادشان مي سازد. باشد تا خداياني که به درون نيايشگاه هاي شان بازگرداندم،  35) هر روز در برابر بل و نبو، روزگاري دراز (= عمري طولاني) برايم خواستار شوند (و) کارهاي نيکم را يادآور شوند و به مردوک، سرورم چنين بگويند که «کوروش، شاهي که از تو مي ترسد و کمبوجيه پسرش  36) ... بگذار آنان سهميه رسان نيايشگاه هاي مان باشند، تا روزگاران دراز (؟) ... و باشد که مردمان بابل ]شاهي[ (او را) بستايند.» من همه سرزمين ها را در صلح قرار دادم.  37) ......... ]غا[ز، دو مرغابي، ده کبوتر، بيش تر از ]پيشکشي پيشين[ غاز و مرغابي و کبوتري که ......
38) ... ]روزا[نه افزودم. ............. در پي استوار  کردن باروي ديوار ايمگور  انليل، ديوار بزرگ بابل برآمدم

سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, :: 13:51 ::  نويسنده : پیمان


داستانی زیبا درمورد کوروش کبیر!

 

داستان زیبا در مورد کوروش کبیر

 

 

زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت می‌بخشی؟

 

کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟! کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.


کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوش‌شان رسانید.


مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.


کورش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اینجاست. اگر آنهارا پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره‌اند مثل این می‌ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد!

سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 11:45 ::  نويسنده : پیمان
CyrustheGreatTomb 22059.jpg
سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : پیمان
شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, :: 15:24 ::  نويسنده : پیمان
زرتشت zartosht
یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:7 ::  نويسنده : پیمان
شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:49 ::  نويسنده : پیمان

 
پاسارگاد
     
 

هخامنشيان در ابتدا شاه بومي پارس و انشان بودند. كورش دوم هخامنشي معروف به كورش كبير بر دولت ماد مسلط شد و سپس ليدي و بابل را فتح كرد و امپراتوري هخامنشي را تاسيس كرد. در واقع اين امپراتوري تداوم زندگي دولت ماد بود زيرا هخامنشيان و مادها از يك خانواده و فرهنگ بودند . آنها دويست و بيست سال بر بخش بزرگي از دنياي آن زمان حكمراني كردند كه از رود سند تا دانوب و از آسياي ميانه تا آفريقا گسترده بود. سر انجام با شكستي كه از اسكندر مقدوني خوردند امپراتوري آنها متلاشي شد

 

 

هخامنشيان كه بودند

سلسله هخامنشی توسط کورش در سال 559 پیش از میلاد تاسيس شد. او در سال 550 پ م بر آستیاک شاه ماد و به قولی پدر بزرگ خود غلبه كرد.منطقه دولت ماد کاملا مشخص نیست ولی از غرب شامل کاپادوکیه و ارمنستان و از شرق تا هیرکانی گسترده بوده است.کورش در سال 547 پ م لیدی را فتح می کند. او سغد و باکتریا و قسمتهایی از هند را گرفت ودر سال 539 پ م بابل را فتح كرد . او پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود در محلی که بر آستیاگ غلبه کرده بود ساخت. کورش درسرزمین ماساگتها در شرق قلمرو خود در سال 530 پ م کشته میشود. زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد
پسر کورش به نام کمبوجیه جانشین او میشود .در سال 525 پ م مصر را فتح كرد. سه سال بعد وقتی که او در مصر بود گیوماته خود را شاه نامید و کمبوجیه برای باز پس گیری حکومت رو به پارس نهاد ولی در راه بازگشت کشته می شود زیرادرحین سوار شدن بر اسب خنجرش وارد تنش میشود.
در این زمان جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش به گئوماته شاه دروغین حمله می کنند و اورا می کشند.در این زمان داریوش شاه می شود.او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان است. پس از آن خیلی از استانهای تحت تابعه شورش می کنند و مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود می کند و پس از 19 جنگ در یک سال آرامش به امپراتوری هخامنشیان بر می گردد.داریوش در دیواره بیستون محلی بر سر جاده باستانی ماد به بابل دست آوردهای خود را بر دیواره سنگی حک می کند. داریوش با درایت و قدرت به سلسله هخامنشی روح تازه ای می دهد . او ساتراپی ها را برپا می کند. کاخهای شوش را می سازد.شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان واز دریای خزر تا شمال لیبی گسترش می دهد. قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی بر میگزیند
در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان می یابدوقندهار و تاکسیلا مستقل می شوند.او درسال 480 پ م نیز از آتنی ها شکستی می خورد و این شکست برای آنها خیلی مهم می افتد. بعد از او اردشیر اول به شاهی می رسد و بعد از اردشیر داریوش دوم شاه می شود. تا این زمان امپراتوری هخامنشیان قدرت بلا منازع روی زمین می باشد وتاثیر مستقیمی بر روی همسایگان خود می داشت
پس از مرگ داریوش دوم اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد می کنند و کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست می خورد و کشته می شود و اردشیر دوم بر تخت می نشیند. در این زمان مصر نیز مستقل می شود. پس از او اردشیر سوم به شاهی می رسد ولی خیلی زود در دربار کشته می شود و بالاخره داریوش سوم به شاهی می رسد.چند ساتراپی مستقل میشوند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع می کند.
در این زمان اسکندر پادشاه کشور مقدونیه به آسیای صغیر حمله می کند.او سوریه را میگیرد.داریوش سوم در سال 333 پ م در محلی به نام ایسوس از اسکندر شکست می خورد. سپاه ایران دوباره نوسازی میشود و دو سال بعد در گوگمل شکست نهایی را از مهاجمین می خورد . داریوش سوم در سال 330 کشته می شود و سلسله هخامنشی منقرض میشود.اسکندر خود را شاه هخامنشی می نامد و تخت جمشید و دیگر مناطق قدرت هخامنشی را غارت می کند . او برای آنکه روح هخامنشی را نیز از بین ببرد تخت جمشید را به آتش می کشد


Investiture of Khusrau II and equestrian relief at Taq-e Bostan. Photo Marco Prins.

 

معماري هخامنشي

بارزترين هنر هخامنشي همانا معماري آن است .كاخها و آرامگاههاي هخامنشي پس از گذشت بيست و پنج قرن همچنان استوار و زيبا هستند.پاسارگاد،هگمتانه،شوش،تخت جمشيد،بابل وگورهاي شاهي نمونه هايي ازمعماري هخامنشي هستند. ستونهاي بلند سنگي استوار حجاريهاي زيبا با نقوشي حاكي از دوستي- بدون خونريزي مانند گذشتگان آنها-وساختمانهاي بلند آثاري از هنر معماري هخامنشي هستند .آنان بر تمامي همسايگان و كشورهاي زير سلطه خود تاثير گذاشتند و نمي توان هنر معماري دوران باستان را بدون در نظر گرفتن هنر هخامنشي بررسي كرد. به سبب گستردگي كشور هخامنشيان هنرمندان برتر نيمي از جهان باستان در خدمت آنان بودند و آنان با مديريت درست بر آنها توانسته اند از خود يادگارهايي به جاي گذارند كه هنوز جزو شاهكارهاي معماري به شمار مي آيند


 دوباره دوران کوروش را زنده کنید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

دیروز بخود می ببالدیم

 

 

 

امروز  هیچ جای دنیا جا نداریم

 

 

 


نقشه امپراتوري هخامنشي

چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:57 ::  نويسنده : پیمان

چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:46 ::  نويسنده : پیمان

 


پرفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان :

در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان كورش شناخته شده است . زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است . آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و كشورهای تسخیر شده كه در گذشته نه تنها وجود نداشت بلكه كاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست .

 

دكتر هانری بر دانشمند فرانسوی - تمدن ایران باستان :

این پادشاه بزرگ یعنی كورش هخامنشی برعكس سلاطین قسی القب و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و مهربان بود. زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود كه شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات(خشترا) می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می كردند .

 

آلبر شاندور - كورش بزرگ :

شاهنشاهی ایران كه پایه گذار او كورش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشنونت پی ریزی نشد . بلكه عكس آن صادق است زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد . پارسیها با مساعدت یكدیگر و به یاری پادشاهان مقتدر خود عظمت و شكوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند كه نشانه نبوغ و نژاد پاك آنان است . نژادی كه حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریكی نشان میدهد . آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند كه برای آیندگان نیز خواهد ماند .

 

ژنرال سرپرسی سایكس :

خوش زبانی او از پاسخی كه در داستان رقص ماهیان به یونانیان داده است آشكار است. مطالب كتاب مقدس (تورات) و نوشته های یونانی و سنت های ایرانی همه هم داستانند كه كورش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست می خواندند. ما نیز می توانیم بدان ببالیم كه نخستین مرد بزرگ آریائی است كه سرگذشت اش بر تاریخ روشن است و صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است .

 

ژنرال سرپرسی سایكس بعد از دیدار از آرامگاه كورش بزرگ :

من خود سه بار این آرامگاه را دیدار كرده ام ، و توانسته ام اندك تعمیری نیز در آنجا بكنم، و در هر سه بار این نكته را یادآورده شده ام كه زیارت آرامگاه اصلی كورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز كوچكی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام كه بچنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم كه آیا برای ما مردم آریائی (هندواروپایی) هیچ بنای دیگری هست كه از آرامگاه بنیاد گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد .

 

سرپرسی سایكس - تا ایران باستان :

در شاهنشاهی كورش زیبایی - مردانگی - شجاعت - قهرمانیت - عدالت به عیان دیده شده است . وی هیچگاه عیاشی نكرد . كاری كه اكثر بزرگان گرفتار آن بوده و هستند . آزادی هایی كه داشت به هیچ وجه به شخصیت او صدمه نزد و افكاری داشت كه به راستی متعلق به تاریخ نبوده است. كورش یكی از شخصیت های بزرگ تاریخ جهان است . او ابتدا پادشاه سرزمین كوچكی بود . ولی پس از مدتی با اراده مصمم و قلبی آكنده از وطن پرستی امپراتوری را در تاریخ بنا نهاد كه در كل جهان بی سابقه بود . این بدین دلیل بود كه تاكنون هیچ كشوری نتوانسته بود اینچنین با صلح و احترام به عقاید دیگران كل خاورمیانه را تصاحب كند . او هیچ گاه خوشگذرانی و تن آسایی نكرد و هیچ گاه مغرور نشد. كاساندان دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود كه از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر و اجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند . كورش در شوخ طبعی و انسانیت سرآمد زمان خود بود . من سه بار تا كنون موفق شده ام آرامگاه این ابر مرد آریایی را زیارت كنم و خداوند را برای این توفیق سپاس می گویم .

 

افلاطون - قوانین ( 477 تا 347 پیش از میلاد ) :

پارسیان در زمان شاهنشاهی كورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند . در زمان او ( كورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می كردند . مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگها شركت می كردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی می كرد و به آنان اندرز می داد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.

 

هرودوت – تاریخ هرودو ت( 484 تا 425 پیش از میلاد ) :

هیچ پارسی یافت نمی شد كه بتواند خود را با كورش مقایسه كند .كورش سرداری بزرگ بود . در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملت های دیگر فرمانروایی می نمودند بعلاوه او به همه مللی كه زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش می نمودند . سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال می كردند .

 

هارولد لمب دانشمند امریكایی - كورش بزرگ :

در شاهنشاهی ایران باستان كه كورش سمبول آن است آریایی ها در تاجگذاری به كردار نیك - گفتار نیك - پندار نیك سوگند یاد می كردند كه طرفدار ملت و كشورشان باشند و نه خودشان . كه این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود كه خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ كیان كشورشان می تاخته است .

 

گزنفون – كوروپد ا ی ( 445 پیش از میلاد ) :

از صفت های برجسته كورش عدل و گسترش عدالت و حق بود. ما در این باره فكر كردیم كه چرا كورش به این اندازه برای فرانروایی عادل مردمان ساخته شده بود . سه دلیل را برایش پیدا  كردیم . نخست نژاد اصیل آریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پرورش او از كودكی بوده است . كورش نابغه ای بزرگ - انسانی والا منش - صلح طلب و نیك منش بود . او دوست انسانها و طالب علم و حكمت و راستی بود . كورش عقیده داشت پیروزی بر كشوری این حق را به كشور فاتح نمیدهد تا هر تجاوز و كار غیر انسانی را مرتكب شود . او برای دفاع از كشورش كه هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار میگرفت امپراتوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت كه سابقه نداشت . او در نبردها آتش جنگ را متوجه كشاورزان و افراد عام كشور نمی كرد . او ملت های مغلوب را شیفته خود كرد به صورتی كه اقوام شكست خورده كه كورش آنان را از دست پادشاهان خودكامه نجات داده بود وی را خداوندگار می نامیدند . او برترین مرد تاریخ - بزرگترین - بخشنده ترین - پاك دل ترین انسان تا این زمان بود .

 

كنت دوگوبینو فرانسوی - ایران باستان :

شاهنشاهی كورش هیچگاه در عالم نظیر نداشت . او به راستی یك مسیح بود زیرا به جرات میتوان گفت كه تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان آن روز خود باشد .


نیكلای دمشقی

كورش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هر كس دیگر آگاهی داشت . این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود .




ادامه مطلب ...
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:7 ::  نويسنده : پیمان

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب

پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی سرگرمی و آدرس peyman21.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content